از 480 مورد کلمه­ های حکمت­ آمیز امام علی(ع)، نزدیک به 115 مورد در حیطه­ ی بُعد اجتماعی سلامت قرار می­گیرند؛ و از میان آن­ها، نزدیک به 68 موضوع مرتبط با بُعد اجتماعی سلامت، به ­صورت کاربردی و دستورالعملی، چه در حوزه ­ی دانشی، چه در حوزه­ ی نگرشی، استخراج شده است. کلمه­های قصار امام علی(ع) در نهج­البلاغه، منبع معتبری است که به پشتوانه­ی آن و بزرگی گوینده­اش و نیز پذیرش آن در جامعه (به­ویژه جامعه­ی شیعه)، می­توان شاخصه­هایی را در بُعد اجتماعی سلامت تبیین و تعریف کرد و از آن در سبک زندگی ایرانی - اسلامی بهره گرفت.

مقدمه

برای ارزشیابی بُعد اجتماعی سلامت در کلمه­های حکمت­آمیز امام علی(ع) در نهج­البلاغه، ضروری است که سلامت اجتماعی تعریف شود. در این تعریف (سلامت اجتماعی: توانايي فرد است در تعامل مؤثر با ديگران و اجتماع، به­منظور ايجاد روابط ارضاكننده­ی شخصي و به انجام رساندن نقش­هاي اجتماعي خود)، ویژگی­های ذیل از رکن­های اساسی این تعریف است:

   1- توانایی فرد در تعامل مؤثر با دیگران.

   2- اینکه هر تعاملی مورد نظر نیست، بلکه تعامل­های تأثیرگذار مورد توجه است.

   3- تعامل با دیگران؛ در یک نگاه کلی و 360 درجه، دیگران عبارتند از والدین، همسر، فرزندان، اقوام و خویشاوندان، صاحبان مشاغل در جامعه، زیردستان، مسئولان و همه­ی افرادی که به هر نوع با انسان در تماس باشند، حتی دشمنان و مخالفان.

   4- ایجاد رابطه­ی درست و سازنده با دیگران.

   5- این تعامل باید در جهت ایفای نقش فرد در جامعه باشد.

   6- خودشناسی.

 با در نظر گرفتن این ویژگی­ها به تبیین بُعد اجتماعی سلامت در سخنان حکمت­آمیز امام علی(ع) پرداخته شده است.

بی مناسبت نیست که بدوا به دو مطلب مهم و اساسی اشاره مختصری بشود. یکی سید رضی و دیگری کتاب نهج البلاغه.

کتاب نهج ­البلاغه

نهج‌البلاغه، گزیده‌یی­ از خطبه‌ها، نامه‌ها و سخنان کوتاه امام علی ابن ابی‌طالب (ع) به زبان عربی است، که سید رضی در قرن چهارم هجری قمری آن را بر اساس ذوق ادبی خویش، از نامه‌ها و خطبه­ها و کلمه­های قصار امام علی (ع) فراهم آورده است. این کتاب به بیش­تر زبان­های زنده­ی دنیا ترجمه شده است، به­طوری که تاکنون نزدیک به 40 ترجمه به زبان فارسی؛ 12 ترجمه به زبان انگلیسی؛ و پنج ترجمه به زبان فرانسه از این کتاب صورت گرفته است(5).

در کتاب نهج‌البلاغه، 480 مورد از کلمه­های قصار امام علی (ع) جمع­آوری شده است که با توجه به تعریف گسترده­ی سلامتی، این سخنان تقریباً همه­ی بُعدهای سلامتی را پوشش می­دهد؛ اما با توجه به هدف­های این تحقیق، از این میان، تنها مواردی که به­طور مستقیم به بُعد اجتماعی سلامت ربط دارد، مورد بررسی قرار گرفته است، گرچه همه­ی این سخنان به­طور غیرمستقیم بر این بُعد سلامت اثرگذار است.

سید رضی(ره)

کتاب نهج ­البلاغه به همت سید رضی، از خطبه­ها، نامه­ها و کلمه­های قصار (سخنان حکمت­آمیز) امام علی (ع) تهیه شده، که دارای 241 خطبه، 79 نامه و 480 کلمه­ ی قصار است(6).

سید محمد بن حسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم(ع)، ملقب به رضی و معروف به سید رضیّ و شریف رضی، در سال 395 ه. ق. (برابر با 352 ه. ش. و 969 م.) در محله­ی کرخ بغداد متولد شد. وی در سنّ 47 سالگی در ششم محرم سال 406 ه. ق. (برابر با فروردین 398 ه. ش. و ژوئن 1015 م.) در همین شهر درگذشت و بنا به قول مشهور در کربلا دفن شده است(6). او در یک خانواده­ی­ اصیل شیعی که هم از طرف پدری و هم از طرف مادری نسبشان به ائمه­ی اطهار می­رسد، متولد شد و رشد کرد.

آقابزرگ تهرانی تألیف­ها و آثار سید رضی را چنین ذکر می‌کند: تلخیص البیان، خصائص الائمه، حقایق التنزیل، اخبار قضاة بغداد، دیوان شعر و از همه مشهورتر، کتاب نهج­البلاغه (6).

کلمه ­های قصار یا حکمت امیز، درحیطه­ ی بُعد اجتماعی سلامت در نهج­البلاغه

از 480 موردِ این کلمه­های حکمت­آمیز، نزدیک به 115 مورد در حیطه­ی بُعد اجتماعی سلامت قرار می­گیرد و نزدیک به 68 موضوع مرتبط با بُعد اجتماعی سلامت به­صورت کاربردی و دستورالعملی، چه در حوزه­ی دانشی، چه در حوزه­ی نگرشی، استخراج شده است.

معرفی نمونه­هایی از سخنان حکمت­آمیز امام علی (ع) در نهج­البلاغه که در حیطه بعد اجتماعی سلامت قرار می گیرند و میتوانند الگو و سر مشق در شیوه زندگی ایرانی اسلامی باشند.(8)

ارزش انسان

   حکمت شماره­ی 47:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ. ارزش مرد به اندازه­ی همّت او است؛ و راستگويى او، به ميزان جوانمردیِ او؛ و شجاعتش به قدر ننگى است كه احساس مى­كند؛ و پاكدامنى او به اندازه­ی غيرت او است».

   حکمت شماره­ی 81:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَايُحْسِنُهُ. ارزش هر كس به مقداردانایی و تخصّص او است».

   خودشناسی

   حکمت شماره­ی 149:

   «قَالَ [عليه­السلام]: «هَلَكَ امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ. نابود شدكسی كه ارزش خود را ندانست».

   تربیت خود

   حکمت شماره­ی 73:

   «قَالَ [عليه­السلام]: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَلْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ؛ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ. كسی كه خود را رهبر مردم قرار داد، بايد پيش از آنكه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد؛ و پيش از آنكه به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند، به تعظیم سزاوارتر است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و ادب بياموزد».

   فرصت شناسی

   حکمت شماره­ی 118:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ. از دست دادن فرصت­ها، اندوه­بار است».

   رفتار با فرزندان و خویشاوندان

   حکمت شماره­ی 308:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: مَوَدَّةُ الْآبَاء ِقَرَابَةٌ بَيْنَ الْأَبْنَاءِ وَ الْقَرَابَةُ إِلَی الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَی الْقَرَابَةِ. دوستی بین پدران، سبب خويشاوندى فرزندان است؛ و خويشاوندى به دوستی نيازمندتر است از دوستی به خويشاوندي».

   سلوک با مردم

   حکمت شماره­ی 10:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ. با مردم آن­گونه معاشرت كنيد كه اگر مُرديد، بر شما اشك ريزند؛ و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوى شما آيند».

   حکمت شماره­ی 224:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: بِكَثْرَةِ الصَّمْتِ تَكُونُا الْهَيْبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ يَكْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ يَجِبُ السُّؤْدَدُ وَ بِالسِّيرَةِ الْعَادِلَةِ يُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِيهِ تَكْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَيْهِ. با سكوت بسيار، وقار انسان بيش­تر شود؛ و انصاف داشتن، دوستان را فراوان می­کند؛ و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود؛ و با فروتنى، نعمت كامل شود؛ و با پرداخت هزينه­ها، بزرگی و سرورى ثابت گردد؛ و روش عادلانه، مخالفان را در هم شكند؛ و با شكيبايی در برابر بی­خرد، ياران انسان افزون گردند».

   رفتار با دشمن

   حکمت شماره­ی 11:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: إِذَا قَدَرْتَ عَلَی عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ. اگر بر دشمنت دست يافتى، بخشاییدن او را شكرانه­ی پيروزى قرار دِه».

   حفظ دوست

   حکمت شماره­ی 12:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ. ناتوان­ترين مردم كسی است كه در دوست­يابی ناتوان باشد؛و از او ناتوان­تر،آن كس است که دوستان خود را از دست بدهد».

   سرزنش نکردن فریب­خورده

   حکمت شماره­ی 15:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: مَا كُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ. هر فريب­خورده­یی را نمی­شود سرزنش كرد».

   احقاق حق

   حکمت شماره­ی 22:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: لَنَاحَقٌّ فَإِنْ أُعْطِينَاهُ وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى. ما را حقّی است، اگر به ما داده شود؛ وگر نه بر پشت شتران سوار شويم و براى گرفتن آن برانيم، هرچند شبرُوى به طول انجامد».

   چاپلوسی

   حکمت شماره­ی 347:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِيرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ. ستودن بيش از آنچه سزاوار است، نوعی چاپلوسی است؛ و كم­تر از آنچه سزاوار است، از درماندگى يا حسادت است».

   بخشش

   حکمت شماره­ی 67:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: لَاتَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ. از بخشش اندك شرم مدار، كه محروم كردن، از آن كم­تر است».

   انتقادپذیری

   حکمت شماره­ی 59:

   «قَالَ [عليه­السلام]: مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَكَ. آن­كه تو را هشدار داد، همچون كسی است كه مژده­ات داد».

   کوتاهی سخن

   حکمت شماره­ی 71:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَامُ. چون عقل كامل گردد، سخن اندك شود».

   میانه­روی در رفتار

   حکمت شماره­ی 140:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَدَ. آن­كه ميانه­روى كند، تهيدست نخواهد شد».

   انتخاب شریک

   حکمت شماره­ی 230:

   «قَالَ [عليه­السلام]: شَارِكُوا الَّذِى قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ.با آن كس كه روزى به او روى آورده شراكت كنيد، زیرا شایسته­تر است به توانگرى و سزاوارتر است به روى آوردن بهره و منفعت».

   بدگمانی در جامعه

   حکمت شماره­ی 114:

   «قَالَ [عليه­السلام]: إِذَا اسْتَوْلَی الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَان ِوَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَی الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ. هرگاه نيكوكارى بر روزگار و مردم آن غالب آيد، اگر كسى به ديگرى گمان بد برد، درحالى كه از او عمل زشتى آشكار نشده، ستمكار است؛ و اگر بدى بر زمانه و مردم آن غالب شود و كسى به ديگرى خوش­گمان باشد، خود را فريب داده است».

   موجب بدگمانی

   حکمت شماره­ی 159:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ.كسى كه خود را در جايگاه تهمت قرار دهد، نبايد جز خود را نكوهش كند».

   خوش­گمانی در سلوک با دیگران

   حکمت شماره­ی 360:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِى الْخَيْرِ مُحْتَمَلًا. شايسته نيست به سخنى كه از دهان كسى خارج شد، گمان بد ببری، چراكه براى آن، برداشت نيكويى مى­توان داشت».

   هم­نشین بی­خردان مباش

   حکمت شماره­ی 293:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: لَاتَصْحَبِ الْمَائِقَ فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ فِعْلَهُ وَ يَوَدُّ أَنْ تَكُونَ مِثْلَهُ. همنشين بى­خرد مباش، كه كار زشت را زيبا جلوه می­دهد و دوست دارد تو همانند او باشي».

   پنج سفارش کار بردی در رفتار اجتماعی

   حکمت شماره­ی 82:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلاً لَايَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَايَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ وَ لَايَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَايَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَاأَعْلَمُ وَ لَايَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْ‏ءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَد ِوَ لَا خَيْرَ فِى جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا فِى إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ. شما را به پنج چيز سفارش مى­كنم كه اگر براى آن­ها شتران را پرشتاب برانيد و رنج سفر را تحمل كنيد، سزاوار است: كسى از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد؛ و جز از گناه خود نترسد؛ و اگر از يكى سئوال كردند و نمى­داند، شرم نكند و بگويد نمى­دانم؛ و كسى در آموختن آنچه نمى­داند شرم نكند؛ و بر شما باد شكيبايى، كه شكيبايى، ايمان را چون سر است برای بدن و ايمان بدون شكيبايى، چونان بدن بى سر، ارزشى ندارد».

   شرم و حیا در رفتار

   حکمت شماره­ی 223:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: مَنْ كَسَاهُ الْحَيَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ يَرَ النَّاسُ عَيْبَهُ. آن كس كه لباس حيا بپوشد، كسى عيب او را نبيند».

   شناخت ستمکار

   حکمت شماره­ی 350:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ. مردم ستمكار را سه نشانه است: با سركشى، به مافوق خود ستم روا دارد و به زيردستان خود با زور و چيرگى ستم مى­كند و ستمكاران را يارى مى­دهد».

   پرسش برای دانستن نه آزار دادن

   حکمت شماره­ی 320:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَاتَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ. [شخصى مسئله­ی پيچيده­یى پرسید] فرمود: براى فهميدن بپرس، نه براى آزار دادن؛ كه نادان آموزش­گيرنده، همانند دانا است؛ و همانا داناى بى­انصاف چون نادان بهانه­جو است».

   غرور

   حکمت شماره­ی 398:

«وَقَالَ [عليه­السلام]: ضَعْ فَخْرَکَ وَ اُحْطُطْ کِبْرَکَ وَ اُذْکُر ْقَبْرَکَ. فرمود: فخر فروشى را کنار بگذار، تکبّر و خودبزرگ­بینى را رها کن و به یاد مرگ باش»(9).

   آفت دوستی

   حکمت شماره­ی 480:

   «و قالَ [عليه­السلام]: إذَا احتَشَمَ المُؤمِنُ أخَاهُ فَقَد فَارَقَهُ. فرمود: وقتى مؤمن برادرش را به خشم آورد، به یقین از او جدا شده است» (9).

   اعتدال در بخشش

   حکمت شماره­ی 33:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: كُنْ سَمْحاً وَ لَاتَكُنْ مُبَذِّراً وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لَاتَكُنْ مُقَتِّراً. بخشنده باش، اما زياده­روى نكن و در زندگى حسابگر باش، اما سخت­گير مباش».

   احترام به نظر مردم

   حكمت شماره­ی 35:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ قَالُوا فِيهِ بِمَا لَايَعْلَمُونَ. كسى که در انجام كارى كه مردم خوش ندارند، شتاب كند، درباره­ی او چيزى خواهند گفت كه از آن اطلاعى ندارند».

استقبال از مسئولان

   حكمت شماره­ی 37:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ مَا هَذَا الَّذِى صَنَعْتُمُوهُ؛ فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا. فَقَالَ وَاللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِى دُنْيَاكُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِى آخِرَتِكُمْ وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّارِ. در سر راه صفّين، دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند، پياده شدند و پيشاپيش آن حضرت مى­دويدند؛ فرمود: چرا چنين مى­كنيد؟ گفتند: عادتى است كه فرمانروایان خود را احترام مى­كرديم. فرمود: به خدا سوگند كه اميران شما از اين كار سودى نبردند و شما در دنيا با این [کار] خود را به زحمت مى­افكنيد و در آخرت دچار رنج و زحمت مى­شود؛ و چه زيان­بار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد و چه سودمند است آسايشى كه با آن ، امان از آتش جهنم باشد».

   اصول کلی در عمل

   حكمت شماره­ی 38:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام] لِابْنِهِ الْحَسَنِ [عليه­السلام]: يَا بُنَيَّ، احْفَظْ عَنِّى أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً لَايَضُرُّكَ مَاعَمِلْتَ مَعَهُنَّ إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ. يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ. به فرزندش، امام حسن (عليه­السلام)، فرمود: پسرم! چهار چيز از من يادگير (در خوبى­ها)؛ و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا بَدان­ها عمل مى­كنى، زيان نبيني:

   الف) خوبى­ها:

   همانا ارزشمندترين بى­نيازى، عقل است؛ و بزرگ­ترين فقر، بى­خردى است؛ و ترسناك­ترين تنهايى، خودپسندى است؛ و گرامى­ترين ارزش خانوادگى، اخلاق نيكو است.

   ب) هشدارها:

   پسرم! از دوستى با احمق بپرهيز، چراكه مى­خواهد به تو نفعى رساند اما دچار زيانت مى­كند؛ از دوستى با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را سخت بِدان نياز دارى، از تو دريغ مى­دارد؛ از دوستى با بدكار بپرهيز، كه به اندك بهايى تو را مى­فروشد؛ از دوستى با دروغگو بپرهيز، كه به سراب ماند، دور را به تو نزديك و نزديك را دور مى­نماياند.

   خوش­رویی با مردم

   حكمت شماره­ 50:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ. دل­هاى مردم گريزان است، به كسى روى آورند كه خوش­رويى كند».

   سخاوت واقعی

   حكمت شماره­ی 53:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: السَّخَاءُ مَا كَانَ ابْتِدَاءً فَأَمَّا مَا كَانَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَحَيَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ. سخاوت آن است كه تو آغاز كنى، زيرا آنچه با درخواست داده مى­شود، يا از روى شرم است و يا از بيم شنيدن سخن ناپسند».

   احترام به اندیشه­ی پیران

   حكمت شماره­ی 86:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ وَ رُوِيَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ. نزد من، انديشه­ی پير از تلاش جوان خوشايندتر است»؛ (و نقل شده كه تجربه­ی پيران از آمادگى رزمى جوانان برتر است).

   علم برتر

   حكمت شماره­ی 92:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِى الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ. بى­ارزش­ترين دانش، دانشى است كه بر سر زبان است؛ و برترين دانش، علمى است كه در اعضا و جوارح آشكار است».

   اهمیت زبان

   حكمت شماره­ی 148:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ. انسان زير زبان خود پنهان است».

   دفع شر با بخشش

   حكمت شماره­ی 158:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ. برادرت را با احسانى كه در حق او مى­كنى، سرزنش كن و شرّ او را با بخشش بازگردان».

   حق خود را محترم بدان

   حكمت شماره­ی 164:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا يَقْضِى حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ. رعايت حقّ كسى كه او حقّش را محترم نمى­شمارد، نوعى بردگى است».

   رفتار به هنگام ترس

   حكمت شماره­ی 175:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ. هنگامى كه از چيزى مى­ترسى، خود را در آن بيافكن، زيرا گاهى ترسيدن از چيزي، از خود آن سخت­تر است».

   در رفتار اجتماعی با دیگران نرم­خو باش

   حكمت شماره­ی 214:

«وَ قَالَ [عليه­السلام]: مَنْ لَانَ عُودُهُ كَثُفَتْ أَغْصَانُهُ. كسى كه درخت شخصيت او نرم و بى­عيب باشد، شاخ و برگش فراوان است».

   تشویق خوش­بینی دیگران

   حكمت شماره­ی 248:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ. چون كسى به تو گمان نيك برد، خوش­بينى او را تصديق كن».

   پند پذیری بدون غرور

   حكمت شماره­ی 282:

   «وَ قَالَ [عليه­السلام]: بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ. بین شما و پندپذيرى پرده­یى از غرور و خودخواهى وجود دارد».

بحث

یافته­های پژوهش در سخنان حکمت­آمیز امام علی(ع) در نهج­البلاغه، نشان می­دهد که نزدیک به 115 مورد از این سخنان می­تواند راهنمای خوبی برای چگونگی رفتار انسان با دیگران باشد. همچنین این یافته­ها نشان می­دهد که محتوای این کلمه­های قصار با اثرگذاری در دو حیطه­ی آگاهی و نگرش، بررسی­پذیر است، که این، همان مدل آگاهی، نگرش و عملکرد است. در سخنان حکمت­آمیز امام علی(ع) در نهج­البلاغه، برای هر یک از محورهای بُعد اجتماعی سلامت توصیه­های کاربردی مناسبی شده است:

   1- توانایی فرد در تعامل مؤثر با دیگران و شناخت عامل­های تاثیرگذار بر رفتار انسان.

انسان زمانی می­تواند با دیگران رفتار مناسب داشته باشد، که عامل­های اثرگذار بر رفتار را بداند. در این­باره امام علی(ع) در چارچوب کلمه­های قصار این سفارش­ها را دارند:

   عامل­های اثرگذار مثبت

   از جمله: میانه­روی در رفتار (ح.140)؛ خوش­گمانی در سلوک با مردم (ح. 360)؛ انتقادپذیری در رفتار (ح. 59)؛ فرصت شناسی (ح. 1، 21، 118 و 283)؛ کوتاهی سخن (ح. 71)؛ بخشش پنهانی (ح. 232)؛ و ترس از خدا در رفتار با دیگران (ح. 242)؛ و عدالت در رفتار (ح. 31، 220، 231، 437 و 470).

   عامل­های اثرگذار منفی

   از جمله: چاپلوسی (ح. 37 و 347)؛ بخل و حسد (ح. 2، 225 و378)؛ دروغگویی (ح. 185 و 458)؛ خودپسندی (ح. 212)؛ طمع (ح. 226)؛ و تکبّر (ح. 398).

   مواردی نیز وجود دارد که چنانچه در رفتار اجتماعی به آن­ها توجه شود، باعث ارتقای سطح سلامت اجتماعی خواهد شد:

   2- آگاهی از نحوه­ی تعامل با دیگران

   در این قسمت، امام به نحوه­ی رفتار با اطرافیان اشاره دارند و مهم اینکه به­طور 360 درجه اطراف فرد را مورد دقت قرار می­دهند؛ از جمله اشاره به رفتار با فرزندان و خویشاوندان (ح. 308) و مردم (ح. 10، 35، 401 و 461) و دوستان (ح. 12 و 479)؛ و بدگمان نبودن به جامعه و مردم (ح. 114) و هم­نشینی نکردن با بی­خردان (ح. 293)(10).

در ایجاد رابطه­ی­ درست و سازنده با دیگران نیز همان مطلب­های پیش گفته در عامل­های تأثیرگذار، نقش دارد.

   3- شناخت ازخود برای تبیین رفتار با دیگران

   شناخت خود، محور اصلی تعریف بُعد اجتماعی سلامت است، چراکه انسان بنابر شناخت از خود و رسالتی که برای خود قائل است، رفتار و چندوچون تعامل اجتماعی خود را برنامه­ریزی می­کند. در جامعه­ی ایرانی - اسلامی که سبک زندگی برخاسته از آموزه­های فرهنگی و مذهبی است، این نقش­ها بهتر تبیین می­شود. در کلمه­های قصار امام علی(ع) نیز بر این شناخت از خود تأکید شده است، از جمله در: خودشناسی (ح. 69 و 216)؛ ارزش انسان (ح. 47، 149 و 436)؛ و تربیت خود (ح. 73، 89، 93، 162، 353 و 423).

نتیجه­ گیری و پیشنهاد

با استفاده از کتاب نهج­ البلاغه، می­توان برای همه­ی بُعدهای سلامتی الگو­های مناسب اسلامی عرضه کرد، که محتوایی باشد برای سبک زندگی ایرانی - اسلامی(10) از این­رو، پژوهش­های گسترده­تر در زمینه­ی دین و سلامت، از جمله بررسی بُعدهای جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی سلامت، در کل نهج­البلاغه و در دیگر متن­های ایرانی و اسلامی پیشنهاد می­شود. پایان

 

دکتر محمد علی حیدرنیا متخصص پزشکی اجتماعی

دانشیار دانشکده پزشکی شهید بهشتی