هگل و کانت و بسیاری از فیلسوفان مطرح سده نوزدهم در آلمان و سایر کشورهای اروپایی در بیان افکار فلسفه تاریخی خود با طرح نوعی دیدگاه خطی رو به رشد، تاریخ بشریت را مورد تحلیل قرار داده و اروپایی را که در آن می زیستند، اوج ترقی تمدن بشری قلمداد کرده و جامعه خود را به اتوپیا یا همان جامعه آرمانی بشری نزدیک می دیدند. جامعه ای که ایشان به تمجید آن می پرداختند، به زعم این فیلسوفان، نسبت به جوامع و تمدنهای پیشین از عقل و آزادی و دانش برخوردار بود. طرح این دیدگاه ها نوعی خودباوری را در غرب برای جانشینان فکری ایشان و توده مردم ایجاد کرده و نیز گونه ای احساس سعادت کاذب در ایشان ایجاد نموده بود و حتی به دنبال آن جوامع دیگر نیز به حال ایشان غبطه خورده و سعی در پیروی از مرام و قواعد اشان می کردند.
اما استعمار ویرانگر سده نوزدهم و چپاول کشورها در آسیا و افریقا با بهره جویی از دانش جدید و بدتر از آن در آغاز سده بیستم، شعله ور شدن جنگ جهانی اول در میان دول و ملل اروپایی، تمامی آن دیدگاه های خوش باورانه را مخدوش ساخت. فیلسوفان سده نوزدهم و اوایل سده بیستم گمان می کردند، در عصر خرد و آزادی و علم و دانش، دیگر جنگ ها و تعصبات و مناقشات و خونریزی ها به پایان آمده است، اما غافل از آنکه تنها در دو جنگ جهانی سده بیستم، شاید به اندازه همه جنگهای تاریخ اروپا خون ریخته شد.
در میان جوامع اسلامی فیلسوفان و مصلحانی بزرگی بودند که در صد ساله اخیر با نور بصیرت تاریخی خود به خوبی اضمحلال اخلاقی تمدن غرب را می دیدند و از این رو سعی می کردند با تبیین اندیشه های ناب اسلامی ضمن بخود آوردن ملل خویش و تجدید هویت اسلامی، با تمسک به آموزه های اسلامی به سمت نوعی از تمدن اسلامی گام بگزارند که از خرد و دانش و آزادی اخلاقی برخوردار باشد و مألاً به سعادت واقعی و تمدن راستین بشری تبدیل شود که هدف غایی دنیوی اسلام نیز چیزی جز آن نیست.
اسلام به عنوان دین کمال و دین کامل طبعا نمی تواند تمرکز خود را معطوف و محدود به آخرت نماید. بنابراین رسالت های زیادی را متوجه افراد و اجتماعات بشری ساخته تا در این جهان به بهترین نحوی که شایسته ی انسان می باشد، زندگی کنند. از این رو اگر از منظر اسلام، غایت کمالی هر فرد را نفس مطمئنه و لقاء الله بدانیم، باید یک غایت کمالی هم برای جامعه درسطح ملی و یک غایت کمالی هم درسطح بین المللی و تمدنی قایل باشیم. غایت کمالی در سطح جامعه و کشور، یعنی ساختن جامعه ای سرشار از امنیت و شادی و ثروت و برخوردار از عدالت و آزادی برای رشد و تعالی همه افراد بر اساس استعدادهای خود.از سویی این غایت کمالی در سطح بین المللی، یعنی ساختن تمدنی اخلاقی و عاری از جنگهای بین المللی و عاری از خشونت و استعمار و بهره کشی و تجاوز به دیگر کشورها.
حدیث شریفی از پیامبر(ص) مشهور است که :" انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق "= براستی که من تنها برای این مبعوٍث شدم تا مکارم و فضایل اخلاقی را تکمیل و تمام کنم. باعث تاسف و شگفتی است که معمولا این حدیث را تنها در ساحت فردی تفسیرکرده و می کنند.تأسف از این رو که اگر فلسفه بعثت رسول گرامی اسلام تنها ساختن فرد اخلاقی است، پس دیگر اسلام نمی تواند مدعی یک دین کاملی باشد که همه ساحت های فردی و اجتماعی و بین المللی را در برمی گیرد. اما با توجه به آنچه اکنون بیان کردیم، و با امعان نظر به دین اسلام که کاملترین ادیان است، نباید تتمیم و تکمیل مکارم اخلاقی را به عنوان مهمترین و بلکه تنها فلسفه ی بعثت پیامبر اسلام (ص)، محدود به ساحت فردی نماییم، بلکه باید آن را به دو ساحت اجتماعی و تمدنی نیز تسری دهیم.
متاسفانه وقتی نگاهی اجمالی به تاریخ 1400 ساله اجتماعات و ملل و حکومت های اسلامی می اندازیم، می بینیم که کمتر موفق شده اند تا به اهداف عالی اسلام در ساحات اجتماعی و دولت داری و تمدن سازی نایل شوند. شاید یکی از علت ها این بوده است که از صدر اسلام برخی از جریان های سیاسی در جهت حفظ منافع خود رفته رفته اصیل ترین جریان اسلامی یعنی اهل البیت علیهم السلام را از متن فعالیت های سیاسی و اجتماعی و راهبردی دور کردند. بدینسان که جریان خلافت که در بادی امر صرفا جنبه رهبری سیاسی را داشت کم کم رهبری معنوی جامعه اسلامی را به دست گرفته و جریان اصیل امامت را که دنباله واقعی رسالت بود عملا از جامعه کنار نهادند. البته دوران های کوتاهی از تاریخ، تفکر امامیه مبتنی بر تفکر اهل البیت علیهم السلام چه در حیات ایشان یا بعد از حیات ایشان در ساحت سیاسی، بروز کرد، که هر چند کوتاه، اما نتایج مهمی داشتند و بارزترین آنها حکومت امام علی (ع) می باشد.
امام خمینی رحمت الله علیه و مردم ایران با درک تاریخی عمیق از اسلامی و اهداف اسلام، درکی که ناشی از انوار نورانی امامان شیعه در جامعه شیعی ما حاصل شده بود و با یک تجربه تاریخی تلخ و ژرف، در راستای نقد عملکرد سوء حکام جور جوامع داخلی اسلامی و تنگ نظری های فکری و متحجرانه سنتی درونی و هم نفی تجاوزات بیگانگان و اخیرا دخالت های بی حد و حصر اروپاییان، انقلاب بی نظیری را رقم زدند که بتوانند با استقلال و آزادی و خرد و دانش جامعه ی آرمانی اسلامی راستینی بسازند که در آن از مفاهیم مقدسی چون آزادی و خرد و دانش سوء استفاده نشود. انطباق حدیث رسول گرامی اسلام(ص) که لُبّ آن کمال فردی و اجتماعی و تمدنی است، اگر معیاری برای سنجش انقلاب و عملکرد ما باشد، بی تردید می تواند ما را در استمرار و ادامه این راه مقدس تا نیل به اهداف راستین و انسانی، از هر گونه انحراف بدور داشته و برای بشریت نیز سرمشق مبارکی را به ارمغان بیاورد.
انشاء الله