اینکه کشورهایی چون افغانستان و تاجیکستان، کرسی زبان فارسی داشته باشند، خیلی عجیب و غریب نیست. هرچه باشد، زبان این مردم فارسی است؛ اما وجود رشته دانشگاهی زبان فارسی آن هم در کشورهایی مثل اوکراین، روسیه، چین، چک، ارمنستان، اسلوونی و کلمبیا، کمی غیرعادی جلوه میکند.
شاید در ماههای اخیر کلیپی در اینترنت دیده باشید که گروهی از جوانان غیرایرانی در یک کلاس درس، آهنگ جان جهان ساخته زنده یاد استاد پرویز مشکاتیان را با هم میخوانند و برخی از ایشان با ریتم موسیقی ایرانی نیز همراه شدهاند و این اتفاق برای بسیاری هیجان برانگیز بوده است؛ اما این کلاس کجاست و این دانشجویان چه کسانی هستند؟
به گزارش «تابناک»، «مُرده بدم زنده شدم/ گریه بُدم خنده شدم...» شعری از دیوان شمس تبریزی را آهسته و پیوسته زمزمه میکنند؛ نخست چند دانشجو و سپس همه دانشجوها با هم روی ملودی که محصول دوران موفق همکاری استاد پرویز مشکاتیان و استاد محمدرضا شجریان است، این شعر را میخوانند؛ هرچند شاید ریتمشان شبیه فارسی زبانها نباشد و کلمات را به سادگی ما ادا نکنند، بیانشان جذاب است، به ویژه برای ایرانیها که ناظر بر این ویدئو بودند.
این نخستین بارِ نیست که آنها ترانههای ایرانی میخوانند. قبلا هم ناخنکی به ترانههای مهدی یراحی و محسن یگانه زدهاند و حالا که کمی مهارت پیدا کردهاند، دل و جرأت به خرج داده و تصنیف زیبای ایرانی را همخوانی میکنند. ویدئوهایی که از این اتفاق در فضای مجازی آپلود شد، بیش از صدهزار بار دیده شدهاند و لایکخور بالایی هم داشتند و ایرانیها به شدت از این کار استقبال کردهاند.
برخی نوشته بودند، وقتی این ویدئو را میبینیم احساس میکنیم انگلیسیها از صدور زبانشان و جهانی شدن انگلیسی چه لذتی بردهاند و چه موقعیت کم نظیری برای آنها و فرهنگشان فراهم آورده است؛ اتفاقی که یکی از علل اصلیاش وسعت امپراتوری سابق بریتانیا و تأثیر این استعمارگری تاریخی در توسعه زبان و فرهنگ این کشور بوده که بعدها به عنوان زبان نیز پذیرفته شده و حال اگر کسی زبان انگلیسی را نداند، بیسواد یا کم سواد تعبیر میشود.
دانشجوهایی که آن نوای شورانگیز را به فارسی میخواندند، ساکن کلاس زبان فارسی در دانشگاه ملی کلمبیا در شهر بوگوتا هستند؛ کلاسی که دکتر بهادر باقری آن را اداره میکند، اما نه به سبک اساتید دیگر که یک کتاب و جزوه را از اول تا پایان ترم به شاگردانش تلقین کند و از دانشپژوهی در کلاسها خبری نیست؛ این دانشجویان علاوه بر ادبیات فارسی با سینمای ایران، موسیقی ایران و فرهنگ ایران هم آشنا میشوند.
البته حالا استاد باقری مدتی است به ایران بازگشتهاند و هنوز گرد و خاک این سفر دو ساله را خوب نتکاندهاند که دانشگاهها باز شده و خوش به حال بچههای دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی است اما اصلا چه میشود که یک استاد طراز اول زبان و ادبیات فارسی راهی فرنگ میشود تا زبان فارسی به اغیار بیاموزد؟
اینکه کشورهایی مثل افغانستان و تاجیکستان کرسی زبان فارسی داشته باشند خیلی عجیب و غریب نیست. هر چه باشد زبان این مردم فارسی است؛ اما وجود رشته دانشگاهی زبان فارسی آن هم در کشورهایی مثل اوکراین، روسیه، چین، چک، ارمنستان، اسلوونی و کلمبیا کمی غیرعادی جلوه میکند، به ویژه اگر قرار باشد در کشوری چون کلمبیا باشد.
کلمبیا چهارمین کشور بزرگ آمریکای جنوبی (بعد از برزیل و آرژانتین و پرو)، با مساحت یک میلیون و ۱۴۱ هزار کیلومتر مربع، بعد از برزیل دارای بیشترین جمعیت در بین کشورهای آمریکای جنوبی است و از قلههای بلند و برفی آند تا دشتهای گرم و مرطوب حوزهٔ رود آمازون را شامل میشود و البته برای بسیاری از ما، یادآور شورشهای کوچک، درگیریهای مسلحانه، جنگجویان شبه نظامی و قاچاقچیان مواد مخدر است و طبیعتاً در چنین کشوری توسعه زبان فارسی کاری بسیار دشوار است.
باقری در این باره گفته است: تا آنجا که من میدانم، حدود ۸۰ تا ۹۰ دانشگاه در جهان هستند که کرسی زبان و ادبیات فارسی دارند. برخی از این دانشگاهها فارسی را در مقاطع گوناگون تحصیلی تا دکترا هم دارند؛ مثل تاجیکستان، روسیه و اوکراین. برخی دیگر هم با اینکه رشته زبان فارسی ندارند اما برای دانشجویانی که به زبان علاقهمند هستند، در کنار زبانهای غربی که میخوانند، یک زبان شرقی مثل زبان فارسی، ترکی، ژاپنی، کرهای و... را به عنوان یک درس اختیاری میگذرانند.
وی تأکید کرد: حدود نیمی از این دانشگاهها خودشان استاد بومی دارند، ولی باقی آنها با ایران در ارتباطند تا از طریق بخش گسترش زبان فارسی در وزارت علوم از اساتید ادبیات ایران بهره ببرند. به این ترتیب، وزارت علوم سالانه اساتیدی را با مأموریتهای دو ساله روانه دانشگاههای سایر کشورها میکند و پس از دو سال هم این مأموریت به استادی دیگر واگذار میشود، من هم سالهای ۸۵ تا ۸۷ به کشور اوکراین رفتم و در چهار دانشگاه کیف، زبان فارسی تدریس کردم. برای مأموریت جدید هم از چند کشور به من پیشنهاد شد که از میان همه آنها کلمبیا را انتخاب کردم... .
باقری درباره شیوه آموزشیاش میگوید: کلاسهای ما بیشتر جنبه کارگاهی و فضایی کاملاً شاد داشت. زبان فارسی را از الفبا شروع میکردیم، بعد هم کلمات ساده، جمله سازی، تمرین مکالمه و در مراحل پیشرفتهتر، تمرین سرودن شعر فارسی. البته دیدن فیلم سینمایی ایرانی که هم جنبه زبان آموزی داشت و هم جنبه آشنایی با فرهنگ، سینما، جامعه و هنر ایران یکی از برنامههای ثابت کلاس ما بود. بچهها با فیلمهای ایرانی مثل «میم مثل مادر» یا «جدایی نادر از سیمین» ارتباط برقرار میکردند، با آنها میخندیدند و با آنها گریه میکردند.
وی درباره ورود موسیقی به فضای آموزش زبان فارسی میگوید: علاقه شدید کلمبیاییها به موسیقی باعث شد به سمت ترانههای ایرانی و شرقی برویم. شعر را من برایشان میخواندم و ترجمه میکردم. آنها واژه به واژه شعر را درک میکردند و خوب میدانستند چه چیزی میخوانند. پس از خواندن ترانههای مهدی یراحی و محسن یگانه، ویدئوی شاگردان من در صفحه شخصی این خوانندگان گذاشته شد و همین دانشجویان را به شدت خوشحال کرد. در نهایت هم سراغ جان جهان شجریان رفتیم. با این کار آنها با ترانه، شعر و موسیقی ایرانی آشنا شدند.
این استاد زبان فارسی به آثار این اتفاق اشاره میکند و در این باره یادآور میشود: استقبال گرم ایرانیان و پیامهای آنها منجر به شکلگیری دوستیهایی میان شاگردانم و ایرانیها شد، تا جایی که سه تن از دانشجویانم برای گذراندن دورههای زبان فارسی به ایران سفر کردند. آموختن زبانهایی به جز زبان مادری در کلمبیا یک فرهنگ شده و من دانشجو مقطع لیسانس داشتم که به پنج زبان زنده دنیا تسلط داشت. جالب است بدانید که این زبان آموزیها هم خودآموز است.
وی درباره تصویری که از ایران در این کشورها وجود دارد، میگوید: کار فرهنگی در همه جا استقبال میشود و این بهترین راه برای شناساندن تمدن و فرهنگ و تاریخ ایران است. بسیاری از مردم کلمبیا هنوز فکر میکنند در ایران جنگ است. آنها ایران را با عراق، سوریه و افغانستان مقایسه میکنند. حتی برخی از آنها هنوز تصور شترسواری در ایران را دارند! وقتی فیلمهای مربوط به جاهای دیدنی ایران را نشان میدادیم، آنها متعجب میشدند. تبلیغات منفی این تصویر بد را ایجاد کرده و تنها راه زدودن این تصویرهای نازیبا، معرفی فرهنگ، سینما، تئاتر و هنر ایران در قالبهای گوناگون است.
انتهای پیام/