امروز 3\5\96 فرصتی فراهم شد در سلسله بازدیدها از واحدهای تولیدی و معدنی و صنعتی آباده، به کارخانجات کاشی و سرامیک صدیق سرام و پاسارگاد رفتیم.
مدیرعامل وصاحب این دو کارخانه آقای بقایی اهل میبد یزد هست. تاکنون در شهرهای مختلف واحدهای تولیدی و سرمایه گذاران زیادی را دیده وملاقات کرده بودم. اما امروز روز دیگر و متفاوت و جالبی برایم بود. برخلاف انتظار آقای بقایی را فردی ساده، خاکی، خودمانی، بدون هرگونه غرور و تکبر دیدم. خیلی عادی حرف میزد. متواضعانه و بااحترام مثال زدنی با کارگران برخورد و گفت وگو میکرد. همه را تحویل میگرفت. از سال 89 کارش را شروع کرده و اکنون با 1500نفر کارمند و کارگر مشغول فعالیت هست. کارخانه ای هم در میبد دارد. و به گفته خودش آنجا هم فعال در امر تولید و اشتغال زایی است. پس از بیان مسائل و مشکلات او را راهنمایی و مشاوره دادم. در دلم بود راز موفقیتش را بدانم. میگفت در این اوضاع اقتصادی ماهیانه حداقل دو میلیارد تومان حقوق پرداخت میکند. هزینه های جاری و غیرقابل اجتناب هم به آن اضافه کنیم متوجه سختی کار خواهیم شد. در او موجی از امید، انگیزه و نشاط میدیدم. به او گفتم حاجی راز موفقیتت چیست؟ نکات جالبی گفت:
- اعتقاد قلبی به اینکه رزق و روزی فقط بدست خداونداست.
- اعتماد بدون چون و چرا به خداوند
- دعای خیر مادر
- اعتقاد قلبی و واقعی به برکت؛
برکت را بیشتر توضیح داد.
میگفت وقتی شروع کردم و کار میکردم خیلی ها میگفتند فلانی در حال ورشکستگی است. اما من چون معتقد به یاری رساندن از طرف خداوند بودم. و به سفارش مادرم همیشه کارگرها را رئیس خودم بحساب می آورم. و سعی و تلاشم این بود دست مستمندان و نیازمندان را بگیرم. مثلا در کارخانه نمیشود به معلول جسمی کار داد اما من اینکار را کردم. و یااینکه جمعی از خانم ها را در منبت کاری و خیاطی مشغول کرده ام و فقط هزینه میکنم و هیچ سودی برایم نداشته وندارد. (برای انسان قابل هضم نیست که فردی پیدا شود و در کارخانه تولید کاشی و سرامیک عده ای نیازمند را در کاری غیر مرتبط بکار بگیرد و به آنها حقوق بدهد.) گفتم چرا اینکار را کرده ای؟
جواب تکان دهنده ای داد.
گفت من وسیله ای بیش نیستم. روزی رسان خداوند است. من کمک میکنم و او برکت به زندگی من میدهد. برکت خداوند باعث شده امروزبا وجود مسائل و مشکلات فراوان اقتصادی و کمبود نقدینگی ، اما در حدی چرخ کارخانه های من بچرخد و حتی یک روز هم حقوق کارگران تعویق نیفتد. و من را هیچگاه شرمنده کارگران و خانواده هایشان نکند.
بله امروز یک جهادگر،یک انسان، انسان واقعی، یک دلسوز، یک خداشناس حقیقی وواقعی را ملاقات کردم.
بله میشود دل بخدا بست و کار کرد. تلاش کرد. عرق ریخت. از سختی ها و مشکلات نهراسید. مقاومت کرد. توکل بخدا کرد. ودر نهایت پیروز شد. وآنچه امروز نیاز اصلی جامعه یعنی اشتغال زایی و تولید هست را انجام داد. و دل هزاران خانواده را شاد و دعای خیر آنان را بدرقه راه کرد.
بله میشود سرمایه دار و سرمایه گذار را دوست داشت. به او احترام گذاشت.قدر او را دانست. مشوق واقعی و حقیقی او شد در حل مشکل بیکاری؛ که بیکاری سرمنشاء و پدر همه مشکلات جامعهشده است.
بله میتوان امیدوار بود و به خود بالید که هستندافرادی که اگر خداوندبه آنها نظر کرده و سرمایه ای فراهم کرده اند. در جهت خدمت به مردم و بویژه نیازمندان هزینه میکنند.
امیدوارم نگاه مسئولین و مردم به سرمایه گذاران یک نگاه مثبت و حمایتی و از طرفی سرمایه دار هم نگاه و فکرش در راستای توسعه کشور و رفع مشکلات و دستگیری ازنیازمندان باشد.
باتشکر، علی اصغر پناهی
3\5\96
علی اصغر پناهی
برکت و اعتقاد واقعی به خداوند
گفت من وسیله ای بیش نیستم. روزی رسان خداوند است. من کمک میکنم و او برکت به زندگی من میدهد. برکت خداوند باعث شده امروزبا وجود مسائل و مشکلات فراوان اقتصادی و کمبود نقدینگی ، اما در حدی چرخ کارخانه های من بچرخد و حتی یک روز هم حقوق کارگران تعویق نیفتد. و من