بنام خالق
داستان آب
مقدمه ( آب درس زندگی )
خداوند در قران می فرماید: همه چیز را از آب زنده ساختیم ، آبی که حتی حرکتش درس زندگی می آموزد:
آنگاه که از آسمان به زمین می رسد به کمک سیال بودن و با نیروی جاذبه و جاری شدن در جهت شیب راه باز می کند و می گذرد . هر کجا به مانعی برخورد کرد چنانچه با ایجاد سازه های مهندسی از جمله سدّ و سر ریز و کانال هدایت نشده باشد ؛ با طمأنیه و حوصله جمع می شود و برای عبور مسالمت آمیز تلاش می کند تا روزنه ای بیابد . مجال که نیافت چونان جمعیتی که به خشم آمده باشد ، آشوب می کند ، خروشان می شود از سست ترین نقطه ، . روزنه را به جویی باریک و مفرّ عبور وسعت میدهد و ناگهان طغیان می کند همه چیز را در هم شکسته از پیش رو بر میدارد و پیروزمندانه مسیرش را ادامه می دهد . پیچ و تاب هایی که در آبراهه ها به رود پیچ یا ماندر ( meander )معروف است نتیجه سست یا سخت بودن زمینی هست که خم برداشته و مقابل عبور آب سر تسلیم فرود آورده است . در نهایت این آب است که راه عبورش را باز می کند . اما کم کم آرام شده پایان مسیر در حوضچه هایی که کوچک و بزرگش را تالاب ، دریاچه ، دریا و اقیانوس می دانیم به آرامش می رسد .
مانند همگی ما آب نیز داستانی دارد ، از وقت رسیدن و جاری شدن بر زمین تا بوقت تبخیر و رجعت بسمت آسمان سیر و سلوکی دارد شنیدنی و خواندنی ، گاهی دلخور می شود و وقت دیگر آرام ، زمانی طغیان می کند و خروشان می شود ، گاهی تشنه ای را در می یابد و عطشی را رفع می کند و جانی دوباره می بخشد و زمانی غرش کرده بی رحمانه جانی را می ستاند ....
و چه درس ها که آب می آموزدمان وقتی لب به سخن گشاید ....
تجاوز به حریم آب گناهی نابخشودنی
اگر باران به کوهستان نبارد به سالی دجله گردد خشک رودی
من آب هستم با سرگذشتی منحصر بفرد با گذشته هایی پر از پستی و بلندی تابع مستقیم بارش ها و روان آب ها ، بسته به نوع برخورد انسان ها گاهی دلخور و خروشان می شوم و گاهی مهربان و آرام هستم .
در سالهای اخیردر قالب بارش به کوهستان های پیرامون نباریدم ، نیامدم و جاری نشدم در نتیجه به چند سالی بستر های عبورم ، رودها کم رمق شده و بعضی خشک شدند . همانگونه که با جاری شدن ، به رودخانه ها معنا می دهم و ترنم حرکتم موسیقی انسانها می شود وآرامش عطایشان می کنم ، در نبودنم مسیل هایی خشک بر جای می ماند که همانها یادگارانم می شوند . عزیز میدارمشان که شاهدانم هستند . شاهدانی برای تلاش و کوشش بی وقفه رفتن .... رفتن و معنا پیدا کردن و اقبال به هست شدن : هستم اگر میروم گر نروم نیستم.....
یادگارانم آنقدر عزیز هستند که سخت دلخور می شوم از پس نبودنم به ملک شخصی تبدیلشان کنند یا محلی برای عبور و مرور و تردد بدون رعایت حریم بسترم .....!! شاید ندانند من که توانستم زمین سخت را به آبراه تبدیل کنم چنانچه دعای همانهایی که در انتظار آهنگ عبورم لحظه شماری می کنند و دست هایشان را ملتمسانه بسمت خالق معبودمان بالا برده اند اجابت شود به کوهستانها باریدنم را آغاز می کنم و هر مانعی را در بسترم از میان برداشته به عبورم ادامه خواهم داد .
دروازه قرآن شیراز مثالی از انتقام آب
لابد حکمتی به نیامدنم هست که اگر بیایم و یادگاران و شاهدانم را آزرده خاطر ببینم از کوره در خواهم رفت و ملاحظه ای روا نمی دارم به هر آنچه که بر سر راهم مانع ایجاد کرده است :
دقیقه ای را کافیست در مسیل رکنی و مسیل زنگی در تنگ باستانی الله اکبر براه افتاده با جوش و خروش و غریو و فریاد از مسدود شدن مسیر عبورم بوقت خشکسالی ؛ جشن و پایکوبی در نوروز روزی باستانی را به عزا تبدیل کنم و چنان خاطره ای تلخ برای دروازه قرآن شیراز رقم بزنم که با گذشت سالها فراموش نشود .
آب نیازمند رسیدن به آرامش
رودخانه همواره بستری دارد که در سال های متمادی بوجود آمده و مسیل آنها شکل گرفته و نیز حریمی دارند مانند همه حرایم قابل احترام و سزاوار رعایت .....
... این رودخانه ها مرا چونان کالایی ناب و پر ارزش در میان گرفته تکریم می کنند و در نهایت به تالاب ها و دریاچه ها انتقالم می دهند . اقیانوس ، دریاها ، دریاچه ها و تالاب ها و آبگیرهای کوچک و بزرک حوضچه هایی هستند برای در آغوش گرفتن و به آرامش رساندنم در دل طبیعت و بیصبرانه به انتظارم ، زمان را لحظه شماری می کنند . مهارلوی شیراز در انتهای مسیر رودخانه خشک و گاوخونی اصفهان در پایان مسیر زاینده رود برای قطره ای از من له له می زنند و دهان باز می کنند .
رودها در بستر خود خزیده ؛ مرا به سوی آرام گرفتن پیش می برند . آنقدر مصمم رساندن و رسیدن به مقصد که هر کجا در طول مسیر به حریم بستر تجاوزی صورت گرفته باشد ، رحم و مروت را به متجاوزان روا نمی دارم . عقوبتی بسیار سخت که مالی هزینه ای گزاف و جانی جبران ناپذیر خواهد بود .
آب زنید راه را هین که نگار می رسد
مرا برای عزیزانشان به راه می زنند تا نگارشان برسد که اینک خود مسافری هستم که مژده آمدن و جاری شدنم فریاد زده شده مردمان به استقبال می آیند . غرش آسمان و گریه ابرها برای جدا شدنم از آنهاست و بارقه امید و نوید زندگی و جاری شدنم بر زمین درس زندگی برای انسانهاست .
به همان میزان که لذت بخش است التیام بخشیدن به زبانی تشنه ....
به همان اندازه که غرق در شادی می شوم آنگاه که اشک شوق کشاورزی بیل به دست را به هنگام جاری شدنم بر زمین مزروعی اش می بینم ...
همانقدر که حلاوت دارد چرخاندن چرخ زندگی و معیشت خانواده ای .....
بسیار بیشتر از خوشحال شدن هایم ، خشمگین می شوم به وقت زحمت برای عبور بی دغدغه ام ....
خروشان و غریو فریاد می شوم وقتی ببینم محل عبورم به وقت عدم حضورم دستخوش تغییر شده است . بی رحم شده سراسر خشم خواهم شد ...
به احترام آنهمه خوشحالی و به استقبال آمدنها برایم پیش از آنکه انتقام تجاوز را ناگهان چونان بلایی نازل شده از گناهکار و بیگناه بستانم .... انتظارم شرایط مطلوب برای عبور بی دغدغه ام هست .
تخریب و پایین آوردن سقف اتاقی یا بریدن و بیرون آوردن ریشه درختی شاید در لحظه کسی را برنجاند ولیکن بدون شک در لحظاتی دیگر جانی را نجات خواهد داد .
م.م شریفی
کارشناس منابع آب