تحویل 6 شهید زنده به جامعه ، قول مادر به پدرم بود
شهید غلامرضا دبیری در 7 اردیبهشت سال 1327 در خانواده ای ساده و مذهبی در روستای پهلوانی از توابع شهر اقلید یکی از شهرهای شمالی استان فارس در خانوده ای 9 نفره متولد شد. پدرش علی، معتمد مردم و ازسرشناسان منطقه بود و مادرش ماهرخ نام داشت، پاسدار شهید دبیری با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه شد و بیشتر در کردستان بود، وی در حالی که به عنوان محافظ امام ره انتخاب شده بود، در ماموریتی که از اقلید به تهران داشت در 17 آذر سال 1363 توسط منافقین به شهادت رسید.
به گزارش پورتال شهرستان اقلید به نقل از پایگاه خبری حیات، مدینه دبیری، کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی، یکی از 6 فرزند این شهید بزرگوار به مناسبت سالگرد شهادت پدر درحالی که بغضی سرشار از دلتنگی داشت در گفت وگویی با خبرنگار حیات از خاطراتش با پدر گفت: زمانی که پدر به جبهه می رفت من 5 ساله بودم، پدرم از همان سنین کودکی ما را به پایگاه بسیج می برد، روز برفی را به یاد دارم که پدرم من و برادر کوچکترم را به پایگاه برد، یکی از پاسدارها گفت: در این سرما چرا بچه ها را اینجا آورده ای که پدرم درجواب گفت: دوست دارم از همین حالا فرزندانم در این راه قرار بگیرند. پدرم بر حجاب ما تاکید بسیار داشت و این باعث شد من از سنین کم چادر را انتخاب کنم.
بانو دبیری با اشاره بر رفتار و منش سرشار از احترام شهید با خانواده به ویژه پدر و مادرش اظهار کرد: هیچ وقت پدرم وقتی حتی برادرش در جمع حضور داشت چهار زانو نمی نشست.
تقید شهید دبیری در مورد حق الناس
مدینه دبیری در بیان تقید پدر شهیدش درمورد حق الناس اظهار کرد: یک روز که پدر در منطقه بود مادرم دچار مشکل قلبی شد، آن روزها به دلیل استرس هایی که در ترس از برنگشتن پدر داشت حال مساعدی نداشت، در همین اثنا پدر از منطقه رسید و با دیدن حال مادرم، با این که ماشینی در اختیارش بود مادر را با آن با ماشین به دکتر نبرد و برای این کار یک تاکسی گرفت و گفت: "این ماشین بیت المال است و درست نیست از آن استفاده ی شخصی کنیم. "
دختر این شهید گرانقدر از دقت پدر در لقمه ی پاک و حلال اظهار کرد: پدرم به مادرم می گفت: هرگاه نان خانه به نیمه رسید نان بپز تا از کسی نان قرض نگیری که مبادا حق رعیت در نان کسی باشد و لقمه شبهه ناک شود.
اهمیت تربیت و معاشرت فرزندان
دختر شهید دبیری با بغضی دائمی از خاطرات شیرین روزهایی که با پدر داشت گفت: وقتی پدرم از جبهه می آمد در حین نماز من و برادر و خواهرهایم ده دقیقه بر روی شانه هایش بودیم و او نمازش را طولانی می کرد و رفتاری سرشار از مهر با ما داشت.
وی از تاکید و سفارشی که پدر از نحوه ی تربیت و معاشرت فرزندان و تغذیه صحیح به مادرش می کرد گفت و به کمک هایی که پدر درخانه داری به مادر می کرد اشاره کرد.
دختر شهید دبیری ویژگی شاخص پدر را تاکید بر نماز اول وقت و رعایت حق الناس برشمرد و به نقل از مادرش گفت: پدرت می گفت اگر شهید شدم به سپاه و بنیاد شهید نروید و خواسته ای نداشته باشید. اگر چیزی حق شما باشد آنها باید به شما بدهند و اگر ندهند حق الناسی بر گردن آنها است.
موفقیت هایمان را مدیون فداکاری های مادرم هستیم
دختر این شهید بزرگوار موفقیت امروز خود و خواهران و برادرانش را حاصل دعای پدر و تلاش های مادرش دانست و گفت، مادرم تمام تلاشش را برای به ثمر رسیدن ما انجام داد و به قولی که به همسرش داده بود با تمام وجود عمل کرد، او به پدر قول داده بود که 6 شهید زنده به جامعه تحویل بدهد.
بانو دبیری در پایان گفت و گو با اشاره به روز شهادت پدر،گفت: امروز دقیقا همان حال و هوا 36 سال پیش را دارم، آن روز برای من و خانواده ام، آغاز راهی بسیار دشوار و سخت بود. و اینها میسر نمی شد جز به مدد همت بلند و تلاش بی پایان و خستگی ناپذیر مادر، امروز سالروز پدر شدن مادرم بود. خداوندا پدرم را قرین رحمت واسعه خودت قرار بده و مادرم را عمر طولانی و باعزت عطا بفرما و عاقبت همه مان را ختم به خیر بگردان. افتخار می کنم که فرزند شهید هستم و از خدا خواسته ام که فرزندانم صالح و سالم باشند، هدفم خدمت کردن به مردم است و دعای خیر دیگران برایم کافی است.