شورا و پیشرفت
سالهای متمادی است که شعار وسخن از پیشرفت و توسعه داده می شود. و هر کس در جهت دست یافتن به مسئولیت و یا پس از کسب آن، قول می دهد که برای توسعه اقدامی انجام خواهد داد؛ تا شهر و روستا آباد و پیشرفته شود.
- پیشرفت امری وارداتی نیست که از شهری به شهری یا از کشوری به کشوری وارد شود؛ پیشرفت امری درونزا وبرون گرا است. و باید از درون روستا،شهر و کشور بجوشد. جوشش، خواستن و مطالبه باید از بدنه عمومی باشد. مردم باید بخواهند، دنبال کنند، پیگیر باشند. و در اين راه خسته و دلزده نشوند. شوراها پل ارتباطی مردم با قوای سه گانه هستند.
شوراها نقش بسزایی در اولویت بندی، نیاز سنجی و چگونه طرح و مطالبه کردن دارند. آنها میتوانند این جوشش و درخواست ها را به مسیر صحیح ودرست هدایت و پیگیری کنند. و مسئولین امر را بیش از پیش متوجه خواست ها، مشکلات و معضلات نمایند.
شوراها باید به نقش و جایگاه نیروی انسانی نخبه، فرهيخته و کاردان در کنار تجربه بزرگان توجه وافری داشته باشند.
پیشرفت واقعی تنها از مسیر پیشرفت نیروی انسانی می گذرد. پیشرفت واقعی از مسیر فکر و خرد بومی بویژه خردجمعی و گروهی می گذرد. شوراها نماد فعالیت گروهی برای رسیدن به نقطه مطلوب و هدف نهایی یا همان پیشرفت می باشند. و جز این، هیچ راهی نیست!
از شورا که بگذریم و کارشان را که خوب انجام دهند به مسئولین میرسیم.
به راستی کدام مسئول شعار و هدفش ساختن انسان برای پیشرفت بوده است؟
کدام مسئول پیشرفت را از مسیر گسترش مراکز دانشی و فرهنگی پیگیری می کند؟
زمانی پیشرفت واقعی برای روستا و شهر حاصل خواهد شد که انسان ها پیشرفت کنند و بتوانند با فکر و ایده های خود با بکارگیری خلاقیت ونوآوری کارایی واثربخشی خود را بروز دهند. و زمینه بروز وظهور و توجه واهمیت به نیروی انسانی در حد اعلا باشد. شورا در این مسیر باید اقدام وعمل کند. باید مسئولین توجه و مداقه لازم داشته باشند.مشارکت مردم و نخبگان اکنون کارگشا وحلال مشکلات است. باید راههای افزایش انگیزه و خودباوري در امر مشارکت عمومی فعال ونهادینه شود.
باید تحول و تحول خواهی و در مسیر پیشرفت قرار گرفتن و غلبه بر گفتمان های سنتی و نیز حرکت در مسیر گفتمان توسعه از انسان ها شروع و نقطه آغازین آن افکار و عقاید انسان ها باشد. به راستی فکر کرده ایم که چرا هنوز ما به قول سازمان های جهانی کشوری در حال توسعه یا رو به رشد هستیم. دلیل توسعه نیافتگی ما چیست؟ کمبود نیروی انسانی!؟ کمبود منابع!؟ کمبود ظرفیت های متعدد خدادادی!؟ یا نبود توجه و اهتمام در بکار گیری دقیق و درست نیروی انسانی! که به آن شایسته سالاري هم میگویند!!
تا انسان ها متحول نشوند تحول در دیگر حوزه ها معنی ومفهوم واقعی پیدا نمیکند.
پیشنهاد میکنم هر کس بویژه شوراهای منتخب که دل در گروه پیشرفت وآبادانی دارند. به فکرِ فکر و استعدادِ مثبت و کارگشای نیروی انسانی بالقوه باشند. این بزرگترین سرمایه و دارایی هر شهر، روستا و منطقه ای بوده و خواهد بود.